

متن ترانه نگاهت از علی فتحی
شب و باران و من و حال عجیب
تو بود دلبستگی و حس قشنگ
پرسه آروم خاموشی شهر
همه مهمان شده در این دل تنگ
موعد دیدن یار آمده است
دست از پا نشناسد دل من
موج آغوش تنش در راه است
که بگیرد به بغل ساحل من
موج آغوش تنش در راه است
که بگیرد به بغل ساحل من
آنچنان در دل من جا شدهای
نبض من با نفست همراه است
با تو هر ثانیه یک عمردراز
با تو هر فاصلهای کوتاه هست
با تو هر ثانیه یک عمر دراز
تو هر فاصلهای کوتاه هست
تو همون عمر دگر بار منی
من به هر خنده تو جان بدهم
هدیه اول و آخر شدهای
پای تو دینم و ایمان بدهم
گرچه لبهای تو دل را ببرد
من به چشمان تو وابستهترم
آنقدر جذب نگاهت شدم
که نیاید دیگری در نظر
آنقدر جذب نگاهت شدم
که نیاید دیگری در نظر
در دل من جا شدهای
آنچنان در دل من جا شدهای
نبض من با نفست همراه است
با تو هر ثانیه یک عمردراز
با تو هر فاصلهای کوتاه هست
با تو هر ثانیه یک عمر دراز
تو هر فاصلهای کوتاه هست
تو همون عمر دگر بار منی
من به هر خنده تو جان بدهم
هدیه اول و آخر شدهای
پای تو دینم و ایمان بدهم
گرچه لبهای تو دل را ببرد
من به چشمان تو وابستهترم
آنقدر جذب نگاهت شدم
که نیاید دیگری در نظر
آنقدر جذب نگاهت شدم
که نیاید دیگری در نظر