متن ترانه شب بود بیابان بود از امیر امیری متن ترانه شب بود بیابان بود از امیر امیری

متن ترانه شب بود بیابان بود از امیر امیری

شب بود بیابان بود زمستان بود
بوران بود سرمای فراوان بود
یارم در آغوشم هراسان بود
از سردی افسرده و بی‌جان بود
از بهر آن سیمین برِ خوشگل
از جسم و جان خود بودم غافل
میکوشیدم بهرش از جان و دل
میبردمش با خود سوی منزل
گیسویش، از باد و باران گشته آشفته
در مویش گویی مروارید غلتان خفته
طی شد راه دشوار، آخر بر من و یار
با بوسه‌ای گرمی به او دادم
با لبهای چون قند، بر رویم زد لبخند
برد آنهمه رنج و غم از یادم