light_mode
account_circle
close
search
متن ترانه مسخ از فرهاد بشارتی متن ترانه مسخ از فرهاد بشارتی

متن ترانه مسخ از فرهاد بشارتی

آینه
دشت غبار
خاطرات به شب دچار
خلسه ی
ادامه دار
من و پیله ی محال
من در خودم حصار
تو
پریدنِ
بی مهار...
آه ای صبح نگَزیده لب به آه
آه ای چشمی که نمانده ای به راه
ای قلبی
که نبوده ای گواه!
می بُرم
پای از این
کوره راه
آسمان ترمه پوش
مویه های نقره فام
نعش ماه
بر دوش بام
پا به پای انزوا
در ناگریز ازدحام
تا هبوط ناتمام
آه ای صبح ندمیده لب به آه
آه ای چشمی که نمانده ای به راه
ای قلبی ،که نبوده ای گواه!
می بُرم
پای از این
کوره راه
پنجه ی روی سکوت
مسخ روح این اتاق
شعله شعله احتراق
پرچین باغ انتظار
باورش سوخت
صاعقه
ابر سیاه
آه ای چشمی که نبوده ای گواه
خالی ام
از خودم
از هوا
شعله و
پیله ای
پا به ماه...

open_in_new
close
open_in_new
close