متن ترانه شک از کامران مولایی
رفتنت کاری کرد دیگه از عاشق شدن وابستگی بیزارم
باورم ریخت به هم به همه آدمها حتی خودم شک دارم
دیگه جای دستای تو دستامو مشت میکنم توی جیبم میزارم
منو به دست گریه سردی توی چمدونت دنیامو بردی
بگو از چی رنجیدی چی گفتم که ترسیدی بجز عاشق بودن
چی میخواستم ازت فکر کردم خونس دلی که دیوونس بود
مسافر خونت بود واسه تو فقط
جای تلخش اینجاست هنوزم نمیتونم که بیخیالت باشم
نمیخوام برگردی اگه روشن میکنم به یادشم چنتاشم
آخه میترسم تورو اگه از یاد ببرم بیشتر از این تنها شم
بعد تو این شهر چه بغضی داره چترتو بردار بارون میباره
بگو از چی رنجیدی چی گفتم که ترسیدی بجز عاشق بودن
چی میخواستم ازت فکر کردم خونس دلی که دیوونس بود
مسافر خونت بود واسه تو فقط