

متن ترانه آدم برفی از میثم آزاد
تو دل این شب
برف میباره
من اونیام که حتا
یه دستکش نداره
حرفامو تو سکوت
به برف میزنم
من از نهایت شب حرف میزنم
من یه آدمبرفیِ تنها
توی باد و کولاکم
توی بیکسی سر میشه
زندگی کوتاهم
سرپا واستادم
وا ندادم
تکیه به آدمها ندادم
آفتاب که سر بزنه
پایان عمر منه
جای من درخت بکارید
تا منو به یاد بیارید
دستی نبود واسه این دستهای سرد
هیشکی هیچوقت منو آدم حساب نکرد
وقتی رفتم
دنبالم نگرد
رفتم
نگو برگرد
من یه آدمبرفیِ تنها
توی باد و کولاکم
توی بیکسی سر میشه
زندگی کوتاهم