متن ترانه زخم کهنه از مجتبی مولوی

light_mode
account_circle Playmusic.ir
close
search
متن ترانه زخم کهنه از مجتبی مولوی متن ترانه زخم کهنه از مجتبی مولوی

متن ترانه زخم کهنه از مجتبی مولوی

رفتی به هر هانه‌ای شب‌ها تو بی من سر کن
روزی که می‌میرم ز غم
شاید مرا باور کنی
در این غم دوری تنها شوم تا کی
در بازی عشقت رسوا شوم تا کی
از لحظه برگشتنت تا من
این زخم کوله با من است با من
ای بی خبر از حال و احوالم
ماند از تو تنها یک نفس من
رفتی به هر بهانه ای
شب ها تو بی من سر کنی
روزی که میمیرم زغم که شاید مرا باور کنی
تا لحظه برگشتنت این زخم کهنه پا من است
دوری و این دوری فقط یک راه بسته تا منست
ای آخرین مرهم
ای درد پنهانم
این نیمه جان تو جا مانده در جانم
 از لحظه برگشتنت تا من
این زخم کوله با من است با من
ای بی خبر از حال و احوالم
ماند از تو تنها یک نفس من
رفتی به هر بهانه ای
شب ها تو بی من سر کنی
روزی که میمیرم زغم که شاید مرا باور کنی
تا لحظه برگشتنت این زخم کهنه پا من است
دوری و این دوری فقط یک راه بسته تا منست

open_in_new
close
open_in_new
close