متن ترانه داستان من از زکی شمس متن ترانه داستان من از زکی شمس

متن ترانه داستان من از زکی شمس

با تو بودن همه ی رویاهامو کُشت
عصبی ام؛ می‌زنم به دیوارا مُشت
همه درای زندگیمو زدی قفل
هیچی نذاشتی واسه ی من به جز اُفت
اما عوض شدم دیگه
نمیشم هی پیله
واسه شروع دوباره
همین الانشم دیره
میپری از سرم بیرون
جز خاطره ازت چی موند
پای تو شد دلم بی جون
شروع این قصه غم انگیز بود
نمونده باهات حرفی
نمی‌کنی تو تغییر
منفی بازیای تو
نداره روو من تأثیر
یه کاری کردی قلبم
میاد اسمت می‌کشه تیر
دوس دارم بگم تنهام
حتی بریزن اشکام
بهتر از اینه سیاه بشه فردام
صدبارم زمین خوردم
اما هنوزم سرپام
میپری از سرم بیرون
جز خاطره ازت چی موند
پای تو شد دلم بی جون
شروع این قصه غم انگیز بود