دانلود آهنگ احسان افشاری به نام خط

احسان افشاری به نام خط , دانلود آهنگ احسان افشاری به نام به نام خط , Ehsan Afshari - Khat , متن ترانه خط از احسان افشاری

Ehsan Afshari - Khat
Ehsan Afshari - Khat مشاهده سایز اصلی کاور
دانلود آهنگ جدید و زیبای احسان افشاری با نام خط را هم اکنون از وب سایت پلی موزیک دانلود کنید ، آرشیو و فول آلبوم تمامی آهنگ های احسان افشاری ، دانلود آهنگ جدید احسان افشاری ، دانلود آهنگ های احسان افشاری , new track by Ehsan Afshari now available in playmusic.ir - download new track by Ehsan Afshari called Khat , list of all artworks by Ehsan Afshari , nhkg,n Hik' [ndn Ehsan Afshari , Hik' [ndn hc Ehsan Afshari , یخصدمخشی ئعسهز احسان افشاری , danlod ahang Ehsan Afshari , nhkg,n ili Hik' ihd احسان افشاری , بعمم شمذعئ Ehsan Afshari , t,g Hgf,l احسان افشاری

احسان افشاری خط

ترانه: احسان افشاری

موزیک: محمد رشیدیان

تنظیم: محمد رشیدیان

Ehsan Afshari Khat

Lyric: Ehsan Afshari

Music: Mohammad Rashidian

Arrangement: Mohammad Rashidian

دانلود اثرانتخاب کیفیت
کاربر گرامی هزینه حجم مصرفی اینترنت شما نیم بها محاسبه می شود
00:00
00:00
پخش خودکار ترانه
پخش با کیفیت بالا
تاریخ انتشار : 6 سال پیش
متن ترانه خط

مرا سفید بکش خانه را سیاه بکش
قلم به رنگ بزن ابر و باد و ماه بکش
غروب را به تماشای رعد و برق ببر
سپس دو سایه ی غمگین به سمت
راه بکش قلم به رنگ بزن لحظه ایی
درنگ نکن و هر چقدر که می خواهی
اشتباه بکش سه بار خط بزن انکار کن
سحر که رسید مسیح بی پدری را به
قتلگاه بکش قطار مضطربی را به سمت
مرگ ببر نگاه منتظری را در ایستگاه
بکش به زن بگو که معمایی از هوس
باشد به گوش مرد بخوان دست از
این گناه بکش بجنب طاقی از آتش
بساز و بعد مرا سیاوشانه به توبیخ
پادشاه بکش مرا به دار بیاویز هفت
گوشه ی شهر سپس به سردر هفتاد
خانقاه بکش برای لذت خود ماه را
به قله ببر پلنگ زخمی من را به قعر
چاه بکش برای من بغل برف جای
پا بگذار و در ادامه ی نصویر پرتگاه
بکش نه آفتاب نه باران نه دودکش
نه درخت برای من فقط اندوه گاه
گاه بکش میان پیچ و خم سالهای
عشق و وبا مرا به پرسه زدن های
دلبخواه بکش مرا که تشنه ی معنای
آسمان بودم در امتداد افق های راه
راه بکش در آسمان هیاهو در آسمان
حقیر پرنده ای هم اگر بود بی پناه
بکش همین که کار به پایان رسید
مکثی کن بدون هیچ کلامی ببین
و آه بکش قلم رسید به من تا دو
چشم تر بکشم کنار پنجره ات باد
رهگذر بکشم برای وعده ی صبحانه ی
ترنج و عسل تو را به مزرعه ی کشت
نیشکر بکشم تو را دقیقا از آن جا که
باد با خود برد بغل بگیرم و رو به جهان
سپر بکشم تمام دخترکانی که دوست
داشته ام به ساقدوشی آن ماه فتنه گر
بکشم به شانه های دو تا تیربرق سیمانی
ردیف شانه به سرهای خوش خبر بکشم
برای هم دو نفر می کشم به شرط وصال
اگر نه از شب آغاز یک نفر بکشم به خمره
دفن کنم چشمهای مست تو را سپس
بگیرم و چون جام زهر سربکشم تمام
عقربه ها را هلاک می خواهم برای
اینکه تو را لحظه ای به بر بکشم تو
نقطه ای شده ای در غبار فاصله ها
چگونه از دهن جاده ها خبر بکشم
من و تواییم و تماشای میله های قفس
خودت بگو که خودم را کدام ور بکشم
برای آنکه بدانی میان ما چه گذشت
غزال مرده به دندان شیر نر بکشم برای
آن که بخوانی چه وحشتی دارم به
دور جنگل مه باغی از تبر بکشم
شریک جرم تو هستم درخت نیم
تنه مگر تو شاخه رساندی که من
ثمر بکشم گلایه می بری از من به
آفتاب چرا مگز شبی به سر آمد که
من سحر بکشم به دست مخمصه
گیرم کلید هم دادی کجای این همه
دیوار شکل در بکشم زبانم آتش
دوزخترین دوزخ هاست چگونه
روی تو کبریت بی خطر بکشم
من اعتماد ندارم به میوه های
بهشت نگاهبان جهنم شدم شرر
بکشم فقط به وسعت دردم اضافه
خواهم کرد اگر برای تو یک قلب
بیشتر بکشم مجال بیشتری نیست
غیر گریه شدن نمی توانم از این
لحظه بیشتر بکشم قلم گرفت
و تو را ماه در نقاب کشید و در
ادامه مرا برکه ی مذاب کشید
من و تو غرق شدیم و تفاوت اینجا
بود مرا عذاب رساند و تو را از آب
کشیدبرای خستگی ام خواست
صندلی بکشد ولی قشنگ نشد
ناگهان طناب کشید مرا کشاند
به پایین طناب را آورد دو تا
درخت تراشید و بعد تاب کشید
تو را به تاب نشاند و به چشم
خود دیدم تمام منظره ات را درون
قاب کشید تنی برای تو از ابر آفرید
آنگاه برایت از نخ باران لباس خواب
کشید تو را به گرده ی اسب سپید
قصه نشاند مرا به آخر صف برد
و پارکاب کشید دو چشم مست
برای تو آفرید و سپس مرا به
گوشه ی میخانه ایی خراب
کشید تو را به پاکی گندم تراش
داد و مرا به زیر همهمه ی سنگ
آسیاب کشید مرا به غربت انگورهای
له شده برد تو را به ناب ترین
لحظه ی شراب کشید تو را ستاره
نشان داد و چشمهای مرا به سرشماری
سگ های بی صاحاب کشید ولی
دریغ همینجاست آنکه سوخت مرا
برای باغ تو هم نقشه ای خراب کشید
ستاره های فلک مهره های چرتکه اند
عجیب نیست که چرخ از تو هم حساب
کشید گلم به تربیت باغبان امید مبند
که صبح آب رسانید و شب گلاب کشید
دو تکه ابر به هم دوخت بعد بارش سنگ
میان فاصله ها تیغ آفتاب کشید سوال
کردم از آغاز و انتهای جهان به جای آنکه
جوابی دهد حباب کشید نوشتم
عاقبت عشق را چه می بینی قلم
به جوهر خونم زد و سراب کشید

نظرات کاربران

خطا : برای ارسال نظرات باید عضو شده باشید
پخش / توقف پخش
Space
قطع صدا
M

جلو بردن
عقب بردن

موسیقی بعدی
N
موسیقی قبلی
P

زیادی صدا
کمی صدا

تکرار
R
بدون ترتیب
S

کاور اصلی
C
راهنمای پخش
H