Hassan Jamali
Namoonde Kasi
حسن جمالی
نمونده کسی
نمونده کسی پام جز شلوارم
همه رفتن منمو سیگارم
تن تو پرت
همه شبا
فقط جرو
کل کل دعوا
نمونده جز شلوارم پام
میگیرم از سیگارم کام
لام تا کام حرف نمیزنن بام
این منه وحشیو نمیتونن کنن رام
تو رابطه باهات توی معدن مینم
هروری پامو بزارم قطعا میمیرم
شبا مغزم همش قاطیه
زیاد رو کاناپم تخت ازم شاکیه
بداهه میخونم تکسامو
همه رفتن دردام میمونن
یجا میخورم همه قرصامو
مردم این شهر دیوونن
انقدر کلم داغه
تنت سرد
لختتو همه دیدن
پ برو شرت کم
فلوراید چیه
فلورایم قرقره کردم ریختم بیرون
وان نایت چیه
یکسال موندم تو این رابطه بیروح
ورس دو:
بگو برم،یا که بیام
کلم خورده در و دیوار
الان میمونم قفل هر تکسم
نمیتونم برم بیرون ع ورسم
میفهمن همه دیوونم
کل شهر فقط میدونن
که من همون پسر وحشیم که پر عقده توی دلشه
انقدر داستان داره که نمیدونه کدومش پلی بشه
چشامو میبندم میرم تو حافظم
فقط گم میشم توی هرچی که
با اون گذشته و با اون حل میشه
اینجا بگایی مقصد نداره
رپ شده چاره واسم دوباره
چرا وقتی مغزم پرمیشه
کلمات از لبم سر ریزه
دلم میخواد بگم برگرد پیشم
ولی خب همیشه زبونت تیزه
باز گوش کردم حرف این دلو
منو کشونده تو خیابون ولو
نمیوفتم دیگه تو تلت
پس زدم این ترا با تلو
میزنم بیرون نصفه شبارو
ندارم تورو جواب نمیدم
حتی این میسکالو
نمیفهمم تورو پرت کرده
یا واسه صبح کوکت کرده
بیا بزنیم بیرون از این شهر
این شهر خیلی نامرده
چشمامو دوختم به در
وری فست برس به من
اگه رفتی کشیدی پر
قید منو کلا بزن

برای ارسال نظرات باید عضو سایت باشید