مشاهده
سایز اصلی کاور
محمدعلی یزدی صمدی سرزمین نور
Mohammad Ali Yazdi Samadi Sarzamine Noor
از بچگی از خدا میخواستم
که یه روز ، صبح از خواب بیدار شم
پنجرمو باز کنم تا چندتا پرنده دید
بعد با خیال راحت یه نفس کشید
جایی که شده خیلی برخوردا کم
دعوایی نیس بین مردم با هم
کسی مسخره نمیکنه اعتقاد منو
همه نگه میدارن احترام همو
نمی مونه اصلاً تو دلت حرفی
تو محیط کار میدن بهت ترفیع
پر از خاطرات خوب باشی از همه
خستگی در میره از تنت
رنگای قشنگی میاد به خوابت
آسمون شب داره زیاد ستاره
دوس داریم همدیگرو از صمیم قلب
یه سرزمین خیلی دور ، سرزمین من
تا وقتی امروزت عین فرداس
درکی نداری تو از حس پرواز
آزادی مهم از هر لحاظ
هرکی بفهمتش مثل پر رهاس
یاد بگیر ، نره یادت ارزشات
این باعث میشه بزنه برق چشات
قول میدی سعی کن نشکونی
چون نسبت به عملت مسئولی
حتی همه گفتن نمیاری به دستش
حق رویاهات توئی پس بچسب بش
اگه کور باشی نمیبینی معجزه
انگار شمع نخواد که شعله شه
هر وقت فرصت دیدن داشتیم
از داشته هامون چی برداشتیم
قبل هر کاری ، خودتو عوض کن
تا این دنیارو بشه کرد تصور
Verse 3
همه فکر میکنن بهشت نمیرن
مرگ لازم نی واسه بهش رسیدن
کافیه لبخند یه دلیل باشه
تا بهشتی که شنیدی زمین باشه
دوس نداریم هیچوقت رشد کنیم
دلمونو پس به چی خوش کنیم
سرباز اگه آورد الماس به چنگ
سختی خرید برای پرداخت جنگ
آزادی به گذشت یه بخشش
کسی بدی کرد به تو ببخشش
اشتباه بهتره گردن گرفت
تا بعداً نخواد آدم شرمنده شه
کاش علاقت جای مخدر بود
تاثیر داشت مثل معلم روت
اگه توی تاریکی ها محکم باشی
میشه نور کشید با ذوق نقاشی
