متن ترانه بانوی باران از محمدرضا منصوری

light_mode
account_circle Playmusic.ir
close
search
متن ترانه بانوی باران از محمدرضا منصوری متن ترانه بانوی باران از محمدرضا منصوری

متن ترانه بانوی باران از محمدرضا منصوری

رویای دور از دست من، افسانه هور و پری
ماه شب یلدای من، سنگ تمام دلبری
افسونگر پاییزیم، بانوی باران و بهشت
تقدیر شب را چشم تو بر روزگار من نوشت
میدانی و میدانم این دوری دگر پایان ندارد
زخمی که بر جانم نشاندی را خدا مرحم گذارد
باران هوای دیدنت را تازه تر کرده
یک مرد زیر بار دلتنگی کم آورده
بعد از تو با این زندگی تنها مدارا میکنم
باران که می بارد تورا در سینه هاشا میکنم
پاییز تصویر منه تنهای بی تو مانده است
وقتی از عشقت شعله ای بر شاخه ام افتاده است

open_in_new
close
open_in_new
close