light_mode
account_circle
close
search
متن ترانه خیال از سروش دادیار متن ترانه خیال از سروش دادیار

متن ترانه خیال از سروش دادیار

گفتی که باور می کنی راز دل دیوانه را
گفتی که عاشق می‌کنی هم شمع و هم پروانه را
ناخوانده بودی خواندمت
در سینه‌ام بنشاندمت
تا در دلم جاری شدی
آتش کشیدی خانه را
ز قصه رسیدی
نشستی و دیدی که در غزلم جاودانه شدی
ترانه‌ی بودن
برای سرودن به دشت خیالم بهانه شدی
به حادثه بردی خیال مرا
به شعله سپردی دو بال مرا
دگر چه بگویم که رفتن تو
گرفته ز من شور و حال مرا
ابر دردم‌ چون نبارم
چاره‌ای جز این ندارم
تیره شد روزگارم
سایه کن بر سرم‌ابر بهاری
تشنه‌ات می‌شوم تا که بباری
عاشقت مانده این خسته‌ی تنها
غیر عاشق شدن چاره نداری

open_in_new
close
open_in_new
close