Mohamad Ali Jafari
Omide Janam
محمد علی جعفری
امید جانم
thumb_up0
thumb_down0
refresh
volume_down
پخش خودکار ترانه
پخش بی نهایت
پخش با کیفیت بالا
متن ترانه امید جانم
امید جانم ز سفر باز آمد
شکر دهانم ز سفر باز آمد
عزیز آن که بی خبر
به ناگهان رَود سفر
چو ندارد دیگر دلبندی
به لبش ننشیند لبخندی
چو غنچه سپیده دم
شکفته شد لبم ز هم
که شنیدم یارم باز آمد
ز سفر غمخوارم باز آمد
همچنان، که عاقبت
پس از همه شب بدَمد سحر
ناگهان نگار من
چنان مه نو آمد از سفر
همچنان، که عاقبت
پس از همه شب بدَمد سحر
ناگهان، نگار من
چنان مه نو آمد از سفر
من هم، پس از آن دوری
بعد از غم مهجوری
یک شاخه گل، بردم به بَرش
یک شاخه گل، بردم به بَرش
دیدم که نگار من، سرخوش
ز کنار من، بگذشت و به بَر
یار دگرش بگذشت و به بَر
یار دگرش
وای از آن گلی که دست من بود
خموش و یک جهان سخن بود
خموش و یک جهان سخن بود
گل که شهره شد به بی وفایی
ز دیدن چنین جدایی
ز غصه پاره پیرهن بود
آره ز غصه پیرهن بود
نظرات
نظر خود در مورد این اثر را اینجا ثبت کنید
کاور اصلی اثر با سایز بزرگ
راهنمای استفاده از پخش کننده
پخش / توقف پخشSpace
قطع صداM
جلو بردن⟶
عقب بردن⟵
موسیقی بعدیN
موسیقی قبلیP
زیادی صدا↑
کمی صدا↓
تکرارR
بدون ترتیبS
کاور اصلیI
راهنمای پخشH
برای ارسال نظرات باید عضو سایت باشید