اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا رِیحانَةُ الحُسین
همه عالم و ادم میدونن
دختر کوچیک چقدر باباییه
تا باباش نیاد خوابش نمیبره
بخدا منتظر لالاییه
منم همون دختریم
که ناز میکرد برا باباش
اما حالا ارزوشه
دست بکشی روی موهاش
من الذی ایت منی بابا جونم عشق منی
صورت کوچیک تو دختر من
دیگه طاقت سیلی رو نداره
دستای ظریف تو بابا جونم
دیگه طاقت طنابو نداره
همش سه سال داری ولی
همه موهات سفید شدن
کاش ندیده بودم بابا
گوشوارتومیدزدیدن
من الذی ایت منی بابا جونم عشق منی
دختری سه ساله ام که رو پاهام
دیگه جایی برا تاول نداره
عمه زینب موهامو شونه بکش
که بابام قول داده میاد دوباره
بابا جونم من همونم تو سن کم یتیم شدم
آواره ی خرابه و جلو چشات شهید شدم
من الذی ایت منی بابا جونم عشق منی
رقیه جان رقیه جان